شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
دختر مذهبی

حوزه/ مقايسه فرزندان با يكديگر و تعريف و تمجيد آنها و به رخ كشيدن خوبي هاى هر يك را بر ديگرى يكى از عوامل مهم حسادت و ايجاد دشمنى است كه پدر و مادر بايد جدا از آن خوددارى نمايند.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»»، کتاب «آداب رفتار با دختران‏» اثری از خانم معصومه حیدری پیرامون موضوع نحوه رفتار با دختران است که «حوزه نیوز» منتخبی از این نکات را در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می نماید.

 

* فصل پنجم: معايب اخلاقى و رفتارى فاجعه آفرين در شخصيت دختران

 

- معايب اخلاقى فاجعه آفرين در خانواده

 

كانون خانواده بايد بر پايه مهر و محبت ، صفا و صميميت، اعتماد و اطمينان و بالاخره به صورت مهر و سكون و آرامش استوار باشد و كانون زندگى خانواده، مركز نورانى مودت و آسايش و لبريز از عشق و مهربانى خالص قرار گيرد.

اما گاهى به جاى مهر و محبت ، صفا و صميميت و آرامش و ثبات ، خصلت هاى زشت و ناروائى موجب مى شود كه فضاى خانواده با تيرگى و پريشانى ، با اضطراب و تشنج ، و نيز با عدم اعتماد و بلكه با درگيرى و ناآرامى دست به گريبان مى گردد، و حتى شعله سوزاننده چنين عذابى به زندگى وابستگان آن خانواده هم سرايت مى كند!

 

اين گونه خصلت ها و اخلاق ها است كه عموما، در خانواده بذر شقايق و نفاق مى افشاند و فضاى تار و آشفته اى به وجود مى آورد بهرحال ، در اين فصل ، براى آگاهى همگان و مخصوصا پدر و مادران درصدد هستيم تعدادى از خصلت هاى ناپسند اخلاقى را كه به تجربه ثابت شده ريشه مشكلات و ناراحتى هاى نظام خانواده محسوب مى شود، و براى كانون خانواده متشنج زا و آتش افروز مى گردد، مورد ارزيابى قرار دهيم .

 

الف ) خودپسندى و خودخواهى:

خصلت هاى ناپسند و فاجعه آفرين ديگرى كه زندگى را تلخ و تباه ، و كانون خانواده را نيز عموما پريشان و آشفته مى سازد، و در ساير روابط و معاشرتهاى اجتماعى نيز ضربه و زيان متوجه انسان مى گرداند، خودپسندى و خودخواهى است .

 

آرى ، در چنين گير و دار وحشتناكى است كه صداقت جاى خود را به تزوير و حيله گرى مى دهد، رفاقت جاى خود را با رقابت عوض مى كند و بى وفائى و بى صفائى ، به جاى عهد و پيمان جايگزين مى گردد و وجدان انسانى چنان محكوم و مغلوب حب ذاتى مى شود، كه گوئى چشم بصيرت نابينا گشته و يا اگر ديد و چشم اندازى هم وجود دارد، افراد تا فاصله سر بينى خود را بيشتر مشاهده نمى كنند! و در چنين شرائطى است كه اميد به ارزشها و صداقت ها و لياقتها كمرنگ مى شود، و شعله خودخواهى ها و خودپرستى ها، خرمن هستى را در معرض سوختن قرار مى دهد!

 

اكنون زشتى و ناپسندى خودخواهى و آثار و عواقب دردناك اخلاقى و اجتماعى را كه ، به دنبال آن به وجود مى آيد، از زبان پيشوايان عاليقدر اسلام ملاحظه كنيد:

 

حضرت على عليه السلام فرموده: شر الامور الرضا عن النفس/ بدترين شيوه ها و كارها، از خود راضى بودن است .

 

آن حضرت در بيان ديگرى مى فرمايد:

رضاه العبد عن نفسه برهان سخافة عقله/ راضى بودن انسان از خويشتن دليل پستى و انحطاط فكرى او مى باشد.

 

آن بزرگوار نيز فرموده : الراضى عن نفسه ، مستور عنه عيبه ، و لو عرف غيره كساه ما به من النقص و الخسران/ كسى كه خودخواه و از خود راضى است از معايب خود غفلت مى نمايد و اگر فضيلت و امتيازى هم در كسى مشاهده كند، مى كوشد آنرا با نواقص و نارسائيهاى خود بپوشاند و ارزشهاى ديگران را ناچيز و بى ارزش شمارد!

 

امام هادى عليه السلام درباره اين خصلت زشت و آشوب برانگيز مى فرمايد:

 

من رضى عن نفسه كثر الساخطون عليه/ افرادى كه خودخواه و از خود راضى هستند، زياد مورد خشم ديگران واقع مى شوند، و دشمنان فراوانى براى خود به وجود مى آورند!

بدين جهت است كه:

اولا: خودخواهى و خودپسندى را بايد يك بيمارى اخلاقى و روانى ناميد؛

ثانيا: چنين افرادى همان طور كه در احاديث بالا هم مطالعه كرديم ، به نقصان عقل و انحطاط فكرى مبتلا هستند و حتى روحيه خودخواهى به آنان فرصت نمى دهد كه معايب و نواقص و كمبودهاى خود را شناسايى كنند و در مقام اصلاح و جبران آن برآيند،

و ثالثا: چنين روحيه اى تنفربار و دشمن تراش بوده ، و اگر در موارد محدود و معدودى هم سلاح خودخواهى كاربردى داشته باشد، عموما در روابط اجتماعى و معاشرتهاى زندگى ، كه انسان ، ناچار به انجام و ادامه و گسترش آن مى باشد، براى تشخيص خودخواه ، و نيز مرتبطين او چنين شيوه اى ، جز تلخى ، تشنج اعصاب ، فرسودگى ، آشفتگى ، ناكامى و شكست ، محصول ديگرى به بار نخواهد آورد!

 

به اين دليل ، افراد خودخواه بايد از مركب سركش خودپسندى پياده شوند، با يك روانكارى جدى و سخت كوشا و خودسازى و اصلاح تمايلات سركش و افسارگسيخته را در جان خويش آغاز و مهار نمايد؛ و توجه داشته باشند، دنيا و شرائط زندگى ، هميشه به وفق مراد نيست . انسان موجود ضعيف و ناتوانى است و همه چيز و همه كس تحت نفوذ و سلطه او قرار نمى گيرد، و بالاخره سزاى تخلف و عصيان و خودپرستى ، تباهى و روسياهى و شكست خواهد بود و در هر نقطه اى به وجود آيد و آتشى افروخته شود، قهرا دود آن به چشم بى گناهان نيز خواهد رفت !

 

ب ) غرور و خودفريفتن !

از جمله خصلت هاى تباه كننده ديگرى كه ، ضايعه اخلاقى خانواده و اجتماعى بدنبال دارد، خصلت شرم آور غرور است . انسان مغرور به خاطر نارسائى روانى و فكرى كه بدان مبتلا گرديد، بدون دليل خود را فريب مى دهد، و درباره دانش و دارائى و استعداد و توان و سرمايه اى كه ندارد، در اسارت هوى نفسانى و كوته فكرى اسير شده و خود را دانا و توانا، و انديشمند مى پندارد و از اين ناحيه از بسيارى از موفقيتها و پيشرفتهاى مادى و معنوى خود را محروم مى نمايد!

 

بر اساس رهنمودهاى دلسوزانه و حكيمانه پيشوايان اسلام هم ، براى صفت نارواى غرور و خويشتن فريبى ، زيانها و آثار بسيار نامطلوبى مى يابيم !

 

امام على عليه السلام فرموده است :

كفى بالمرء منقضة، ان يعظم نفسه/ براى نارسايى و نقصان اخلاقى انسان همين بس كه خود را بزرگ و نيرومند بپندارد.

همچنين آن حضرت مى فرمايد:

الاعجاب يمتع الزرياد/ غرور و خودبزرگ بينى ، انسان را از پيشرفت و موفقيت باز مى دارد.

 

امام صادق عليه السلام فرموده : من اعجب به نفسه و فعله فعل عن نهج الرشد، و ادعى ما ليس فيه/ هر كس اسير هوى نفس شود و نسبت به خود و كارهاى خود گرفتار غرور و خودخواهى شود، خود را از مسير رشد و ترقى منحرف نموده و ادعاى پوچ و بى اساس كرده است !

 

امام على عليه السلام مى فرمايد: سكر الغفلة و الغرور، ابعد افاقه من سكر الخمور

ضعف عقل و مستى كه از ناحيه غفلت و غرور دامنگير افراد مى گردد، بهبودى آن از معالجه مستى ميگسارى سخت تر و طولانى تر خواهد بود! بنابراين ، كسى كه به بيان پيشوايان اسلام مبتلا به نقصان عقل و انديشه است ، پوكى و پوچى خود را، قدرت و توان و همه چيز مى پندارد، راه رشد و پيشرفت را به روى خود مسدود نموده ، در بيهوشى اوهام و خيالهاى خام و شيطانى دست و پا مى زند.

 

ج ) لجبازى و يكدندگى :

يكى از شعبه هاى عصبانيت و عدم تعادل و سلامت اعصاب، لجبازى و يكدندگى در برخوردها و معاشرت هاى اجتماعى است. شايد كمتر كسى وجود داشته باشد كه نمونه هائى از اين خصلت شوم و آثار و عوارض تلخى را در خانواده ، در محل كار، در مسافرتها و خلاصه در معامله و معاشرت كه براى او پيش آمده ، نديده باشد، و در رغم آن انگشت تاءسف به دندان نگرفته و اشك تاءثر نريخته باشد!

آرى ، همانطور كه اشاره كرديم ، لجاجت و يكدندگى يك نوع عدم تعادل روانى و يك بيمارى اخلاقى و روانى است و اين بيمارى دردناك روح و اعصاب انسان را نيز آلوده و فرسوده تر مى گرداند!

 

امام على عليه السلام فرموده است :

اللجاج يشين النفس / لجاجت و ستيزه جوئى ، جان و روان انسان را آلوده و معيوب مى گرداند.

براى اينكه از زيانها و آثار دردناك بيمارى اخلاقى لجبازى و سرختى هاى نارواى آن بيشتر مطلع شويم ، مناسب خواهد بود، تعدادى از بيانهاى پيشوايان بزرگوار اسلام را در اين زمينه به طور دقيق مورد مطالعه قرار دهيم :

 

امام على عليه السلام فرموده : اللجاج يفسد الراى/ لجبازى ، رأى انديشه انسان را فاسد و تباه مى سازد.

 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:

اياك و للجاجة ، فان اولها جهل و آخرها ندامة/ تا مى توانيد از لجبازى پرهيز كنيد، زيرا اول آن نادانى و آخر آن پشيمانى مى باشد!

 

امام على عليه السلام فرموده :

اللجاج ينتج الحروب و يوغر القلوب/ لجبازى و سرسختى ، آتش جنگها را روشن مى گرداند و دلها را داغدار و سوزان مى نمايد!

 

- حسد

حسد يكى از صفات بسيار زشت است . شخص حسود از آسايش و خوشى و نعمت ديگران در رنج و عذاب است . از نعمتى كه در ديگرى مشاهده مى كند اندوهناك مى گردد و زوال آن نعمت را آرزو مى نمايد. غالبا نمى تواند ضررى به محسود وارد سازد و نعمت را از دستش بگيرد، بدين جهت ناچار است با غم و غصه بسر برد و در آتش حسد شبانه روز بسوزد.

شخص حسود از لذت و خوشى دنيا كم بهره است . حسد و كينه توزى زندگى را بر انسان تنگ و تاريك و عيش و خوشى را منقص مى سازد.

 

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شخص حسود هيچگاه آسايش و خوشى ندارد.

 

حضرت على عليه السلام فرمود: حسد زندگى را بر صاحبش تاريك مى گرداند.

حسد پايه هاى ايمان را ويران مى سازد و شخص را به گناه و عصيان وادار مى كند.

 

امام باقر عليه السلام فرمود: حسد ايمان را نابود مى كند چنانكه آتش هيزم را مى سوزاند.

اگر پدر و مادر نسبت به دختران خود رفتار عادلانه اى داشته باشند هيچكدام را بر ديگرى ترجيح ندهند، در ارجاع كارهاى منزل و نوازش و اظهار محبت در كليه معاشرت ها و برخوردها عدالت و مساوات را رعايت فرمايند و حتى پسر و دختر فرقى بين آنها نباشد، حسادت در دختران به وجود نيامده و رشد و نمو نمى كند و باعث نابودى آنان و به خصوص ايمان آنها نمى شود.

 

به هر حال ، مقايسه فرزندان با يكديگر و تعريف و تمجيد آنها و به رخ كشيدن خوبي هاى هر يك را بر ديگرى يكى از عوامل مهم حسادت و ايجاد دشمنى است كه پدر و مادر بايد جدا از آن خوددارى نمايند.

 

- خشم

غضب از نهاد انسان مايه مى گيرد و يكى از غرائز بشمار مى رود. اين حالت فوق العاده روانى ، از قلب و مغز شروع مى شود و مانند شعله آتش سرتاسر بدن و اعصاب را فرا مى گيرد.

حضرت على عليه السلام فرمود: از خشم و غضب اجتناب كنيد زيرا آغازش جنون و آخرش پشيمانى است .

امام صادق عليه السلام فرمود: غضب كليد همه شرور و جنايتها است .

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: غضب ايمان را فاسد مى كند چنانكه سركه عسل را خراب مى كند.

در حال غضب سخنان ناهنجارى از انسان صادر مى شود و كارهاى زشتى را انجام مى دهد كه باطنش را آشكار مى سازند و در نظر ديگران رسوا و حقير مى گردد.

 

حضرت على عليه السلام فرمود:

غضب همنشين بدى است . عيوب و زشتيها را آشكار مى سازد و انسان را به شر نزديك و از خوبى دور مى گرداند.

خشم و غضب هاى مداوم بدون شك بر قلب و اعصاب انسان آثار سوئى مى گذارند و آنها را ضعيف و فرسوده مى گردانند.

حضرت على عليه السلام فرمود: اگر از نيروى غضب پيروى كنى تو را به هلاكت مى افكند.

والدين محترم دانستيم كه خشم چه ضررهايى دارد پس از آن اجتناب كنيم تا دختران ما نيز تحت تاثير آن قرار نگيرند.

 

- بدزبانى

يكى از عادتهاى زشت ، بدزبانى است . آدم بدزبان به سخنان خويش ‍ مقيد نيست و هر چه بر زبانش جارى شد مى گويد، فحش مى دهد، ناسزا مى گويد، داد مى زند و نفرين مى كند و...

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خدا بهشت را حرام كرده بر كسى كه بدزبانى مى كند و دشنام مى دهد و بى حيا و بى باك است ، نه به چيزى كه درباره ديگران مى گويد توجه دارد و نه به آنچه درباره اش ‍ مى گويند.

امام صادق عليه السلام فرمود: دشنام و ناسزاگويى و زبان درازى از علائم نفاق و بى ايمانى است .

خدا در قرآن مى فرمايد: واى بر حال كسانى كه از مردم عيبجوئى مى كنند، طعنه مى زنند و آنها را مسخره مى نمايند.

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:

بدترين مردم كسى است كه مردم از بدزبانيش مى هراسند و از مجالستش ‍ كراهت دارند.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كس كه مردم از زبانش بترسند به دوزخ مى رود.

بد زبانى بهترين گواه كوتاه فكرى و كم خردى است ، بنابراين ؛ پدر و مادر نه تنها مسئول گفتار و كردار خودشان هستند بلكه نسبت به پرورش ‍ فرزندانشان نيز مسئوليت دارند.

 

- سخن چينى

يكى از عادتهاى بسيار زشتى كه متأسفانه در بعضى افراد ديده مى شود سخن چينى است .

 

دين مقدس اسلام جاسوسى و سخن چينى را حرام نموده و در مذمت آن احاديثى وارد شده است .

امام محمد باقر عليه السلام فرمود: بهشت بر سخن چين حرام شده و داخل آن نخواهد شد.

اميرالمومنين عليه السلام فرمود: اشرار و بدان شما كسانى هستند كه به وسيله سخن چينى بين دوستان جدايى مى افكنند و براى افراد پاكدامن عيبجوئى مى نمايند.

سخن چينى انگيزه هاى مختلفى مى تواند داشته باشد، گاهى دشمنى باعث سخن چينى مى شود.

 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: سخن چينى نكنيد و به گفتار سخن چين نيز گوش ندهيد.

حضرت على عليه السلام فرمود: سخن سعايت كننده و سخن چين را تكذيب كنيد، باطل باشد يا حق .

پدر و مادر براى اينكه فرزندانشان به اين خوى زشت عادت نكنند ابتدا بايد خودشان سخن چينى نكنند.(60)

 

- تنبيهات بدنى

تنبيهات بدنى غالبا بچه را اصلاح نمى كند و ميل به اصلاح را در او به وجود نمى آورد. ممكن است از ترس كتك و شلاق به حسب ظاهر دست از كار خلاف بردارد و در حضور ديگران آن را انجام ندهد، اما عادت بد او واقعا اصلاح نشده و در باطن بماند تا بعدا به صورت ديگرى آشكار گردد.

 

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كس تازيانه اى به ديگرى بزند خدا تازيانه اى از آتش بر او خواهد زد.

به هر حال، تنبيهات بدنى خطرناكترين وسائل تربيت هستند و حتى بالقوه بايد از آنها اجتناب كرد. اما اگر طريق ديگر مؤثر نيفتاد و چاره اى جز كتك نبود مى توان به قدر ضرورت از آن استفاده نمود.

 

در حديث ديگر امام صادق يا امام باقر عليهم السلام فرمود: وقتى كودك به سن نه سالگى رسيد وضو گرفتن را يادش بدهيد و وادارش كنيد وضو بگيرد و نماز بخواند و اگر تخلف نمود مى توانيد با كتك او را وادار به نماز خواندن كنيد.

 

اما به هر حال تا ضرورت اقتضا نكند نبايد از اين وسيله بسيار حساس و خطرناك استفاده كرد و عنداللزوم هم نبايد احتياط را از دست داد، نوع تنبيه و مقدار لازم بايد سنجيده و حساب شده باشد.

 

در مورد تنبيه سعى كنيد در حضور ديگران نباشد كه آثار بسيار سوئى كه در روح كودك خواهد گذاشت كه تا آخر عمر آن را فراموش نخواهد كرد. كتك نبايد به حدى برسد كه در اسلام براى آن ديه و جريمه تعيين شده است . در اسلام مقرر شده كه اگر در اثر كتك صورت كسى سياه بشود ضارب بايد شش دينار طلا به او بدهد و اگر سبز شود سه دينار و اگر سرخ شود يك دينار و نيم بايد بدهد.

 

به هر حال اسلام تنبيه بدنى را عنداللزوم، نه تنها مفيد مى داند بلكه بدان دستور داده است زيرا بى بندوبارى ها و آزادي هاى غلط است كه جوانان و كودكان ولگرد و غربى را به وجود آورده است .

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha